پرسه زدن در شهر گذشته

حوالی میدان خاطره ها

سرگردان دنبال یک آدرس خاص

طی کردن کوچه های غریب

خودم را بعد از ساعت ها زمزمه کردن شعرهای دبستان

جلوی همان در قدیمی پیدا میکنم ، لا به لای رنگ های رفته اش

روی کلید زنگی که پوسیده

سکوتی خاص

مثل گرد و غبار روی طاقچه های مادربزرگ

همه جا نشسته

اتاق های خالی

صدای خنده های شلوغ را میدهد

اشک های سرد و یخ زده ام روی آینه تکه تکه شده روی زمین مینشینند

صدایی می آید ، سرم را برمیگردانم

کبوتری میپرد

روی چوب های قدیمی پنجره منتظر است

انگار منتظر رفتن من

انگار ترس از ناامن شدن لانه اش

نگاهش میکنم

من نیز میترسم

از تمام این ناتمامی ها میترسم 

از صدای اذانی که شروع شد میترسم

من نیز میروم

چند قطره اشک روی زمین

رد سه انگشت روی قاب عکس قدیمی

پنجره ای باز شده

یک عمر حسرت باز نیامدن دیروز ها

جا میگذارم و میروم

.


آقای ربات.

حسرت باز نیامدن دیروزها

روی ,های ,ها ,قدیمی ,باز ,انگار ,باز نیامدن ,حسرت باز ,قدیمی پنجره ,من نیز ,روی زمین

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دیوارپوش چرمی ارائه دهنده انواع خدمات بیمه ای مکتوبات طب اسلامی tourinja ❧ گُفـتـُ گویـِ تَنهآییـ ❦ کافه انتخابات کرمان خاکریز نبرد استراتژیک سوره بروج و نقض کامل قانون جذب نظارت و راهنمایی تعلمایی